دختر نازم دنیزدختر نازم دنیز، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

دخترم دنیز

دو ماهگی ات مبارک

دو ماه گذشت ، لحظه لحظه با تو بودن را سجده می کنم، تو به کلبه دو نفری ما خدا را آوردی. دنیزم، نفس مامان دختر دوست داشتنی من این روزها در تقویم سال گذشته پر از دلشکستگی بود ، دلشکستگی که ارمغان آمدن هدیه بهشتی ام را به من داد و چه زیباست دیدن لبخند خدا در چشمهای معصوم مخلوق پاکش.   دخترم، دوست داشتم زمان  در این روزها می استاد، در این لبخندهایت در این صداهایی که اولین آوای تو برای اعلام حضورت و برای آغاز سخن گفتن است، حتی شب بیداری هاش را دوست دارم. دنیز عشقم به تو و خواستن تو آنقدر زیباس که از نوزادی تو برای چشیدن این لحظه توسط خودت دعایت می کنم. مامان تو با خودت دریای عشق را آوردی، بودن در اطرافم کسانی که نمی دانستند می شود ...
30 تير 1393

خاطره زایمان من

روز 28 اردیبهشت روز موعود بود، روزی پس از 270 روز انتظار و عشق و هیجان که قرار بود ثمره عشقم را ببویم . شب قبل از عمل سزارین حال عجیبی داشتم باور تغییر بزرگ در زندگی ام و در آغوش کشیدن بزرگترین آرزویم از طرفی و از طرفی بی اطلاعی از آنچه در انتظارم بود بعد از عمل بیشتر و بیشتر ملتهبم می کرد . روز قبل تولدت مدام گیج و خواب آلود بودم ولی شب مثل روز بود برایم؛ بعد از حمام موهام سشوار کردم و آرایش کردم چون می دونستم قبل عمل آرایش و پاک می کنند می خواستم چهرم زیاد بی حال نباشه شب ساعت 11 با خاله شیما تو وایبر خداحافظی کردم که بخوابم ولی اشتباه کردم چون تا ساعت 4 بیدار بودم . صبح ساعت 5 با صدای آلرام گوشی بیدار می شدم و باز می خوابیدم خیلی خس...
1 تير 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم دنیز می باشد